- ساز کردن
- ساخته کردن آماده کردن، دادن زاد و توشه و اسباب سفر، غذا دادن، سازواری کردن سازگار بودن، بزم نهادن: آراستن بزم، آهنگ کردن عزم کردن، آغاز کردن آغازیدن، کوک کردن (آلت موسیقی ساعت)، پیش گرفتن اجرا کردن، کشیدن (صورت) ترسیم
معنی ساز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ساز کردن ((کَ دَ))
- آماده کردن، مهیا کردن، آفریدن، بوجود آوردن، قصد کردن و عزم کردن
- ساز کردن
- ساخته و آماده کردن، مهیا کردن، ترتیب دادن، آهنگ کردن، اراده کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
ساخته آماده، آغاز کرده آغازیده، کوک کرده (آلت موسیقی)
با کسی صلح کردن، مساهله
سال کردن درخت. یک سال بار کم و یک سال بار بسیار آوردن
تاختن حمله کردن تعرض کردن
با کسی صلح کردن، آشتی کردن، رفع اختلاف کردن
پشم یا پنبه را با دست کشیدن و دراز کردن برای ریسیدن، غاژیدن
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
گشودن باز کردن: (ان الله قابض هذه (الرحمه) الی تلک فیکملها مائه... تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آنرا نا فرسوده باید و نا کاسته)
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گبزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
گفتن سرّ خود به کسی، راز گفتن، مناجات کردن، نجوا کردن، آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن، نهفته داشتن، پوشیده داشتن، برای مثال بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی - ۲/۱۲۵ حاشیه)
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
öffnen, aufmachen, entfalten
відкривати , розстібати , розгорнути
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
打开 , 解开 , 展开
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
aprire, slacciare, spiegare
abrir, desabrochar, desplegar
ouvrir, défaire, déplier, déployer
openen, losmaken, ontvouwen
เปิด , ปลด , คลี่
membuka
فتح , فكّ
खोलना , खोलना , फैलाना
לפתוח , לשחרר , לפשט , לפרוש
開ける , 緩める , 広げる